×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

hamdast

همدست

× هر مطلب برام جالب بود میارم
×

آدرس وبلاگ من

hamdast.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sa5488

تجربه ی آقای هادی خادم آرانی

هادی خادم آرانی 37ساله که در تصادف رانندگی با یک تریلر 18 چرخ دچار صدمات شدیدی شده بود، آخرین باری که در بخش عفونی بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد به یکباره از دنیا رفت. 55دقیقه عملیات احیا (CPR) برای برگرداندن وی به زندگی بی‌نتیجه ماند و بنابه تشخیص پزشکان، دستگاه‌های احیا و اکسیژن قطع شد و مادر هادی برای وداع با پسرش بر بالین فرزندش حاضر شد. اما اتفاق عجیبی در انتظار هادی و خانواده‌اش بود؛ وی که بیش از یک ساعت و نیم از نظر پزشکي مرده بود ناگهان دوباره به زندگی برگشت. هادی در گفت‌وگو با خبرنگار شوک تعریف می‌کند: ?ابتدا خیال می‌کردم در خواب دیده‌ام که مادر و خانواده‌ام سر و صورت من را می‌بوسیدند و گریه می‌کردند. همچنین می‌دیدم که پرستار‌ها و دکتر‌ها به من شوک می‌دهند و من همچنان مرده بودم?. این مرد وقتی پس از به هوش آمدن خوابش را برای مادر و پرستارش تعریف کرد همگی تأیید کردند که این صحنه‌ها واقعاً برای هادی اتفاق افتاده و او  یک بار مرده و دوباره زنده شده است.

--------------------------------

مادر باور نداشت پسرش به این راحتی برای همیشه آرام گرفته باشد. همه لحظات در کنارش بود و حتی وقتی دستگاه‌ نشان داد قلب‌ هادی، دیگر نمی‌زند و او نفس نمی‌کشد، او می‌دید و گریه می‌کرد.پارچه سفید را که روی جسد کشیدند کلید خاموشی بود برای یک دنیا امید مادرانه! زن نمی‌خواست جسد پسرش خیلی زود به سردخانه برده شود. اجازه خواست و انگار دلش گواه می‌داد باز روزنه امیدی هست. 2ساعت بعد هنوز گریه می‌کرد که صدای ضرباتی شنید و مکثی کرد، واقعیت داشت؛ قلب جسد می‌زد و همین کافی بود تا فریادهای مادرانه سکوت بیمارستان را بشکند و ...
هادی خادم آرانی 36 ساله و راننده خاور است. یکسال و نیم پیش در تصادف رانندگی با یک تریلر 18 چرخ از ناحیه دو پا صدمه بسیار شدیدی دید و ماه‌ها است که برای عمل‌های مختلف جراحی و پیوند ماهیچه به بیمارستان شهید بهشتی کاشان مراجعه می‌کرد ولی در آخرین‌بار که در بخش عفونی بیمارستان بستری شد، اتفاق عجیبی برای وی و خانواده‌اش افتاد، هادی به یکباره از دنیا رفت و 55 دقیقه عملیات احیا برای برگرداندن وی به زندگی نتیجه نداد و همه از روی تأسف سر تکان دادند و ساعت 9 صبح 25 مهرماه سالجاری بود که پرستاران و سوپروایزر بخش عفونی بیمارستان شهید بهشتی کاشان با داد و فریادهای مادر یکی از بیماران که پسرم پسرم، می‌گفت سریع خود را به اتاق مراقبت‌های ویژه رساندند، بیماری که هادی نام داشت بی‌جان روی تخت افتاده بود.
با دستور پزشک کشیک دستگاه‌های اکسیژن و شوک قلبی به اتاق انتقال یافت در حالی که معاینات و حتی دستگاه‌ها نشان می‌داد که هادی بخاطر حمله قلبی از دنیا رفته است. 55 دقیقه اقدامات احیا برای برگرداندن ضربان قلب و تنفس نیز نتیجه‌ای نداشت تا اینکه کادر پزشکی سر را به علامت تأسف تکان دادند.

بر این اساس و با تأیید پزشک و کارشناسان پرستاری برگه عملیات ناموفق احیا صادر شد و پارچه سفید روی بدن بیمار جوان کشیده شد و تخت چرخدار برای انتقال جسد به سردخانه به اتاق انتقال یافت. همه کادر پزشکی پای برگه مرگ هادی را امضا کردند و خانواده بیمار برای انجام مقدمات مراسم تشییع جنازه به تکاپو افتادند.

وداع مادر
30 دقیقه از زمان قطع شدن اکسیژن و دستگاه‌های احیا نگذشته بود که مادر هادی با اصرار خواست تا جسد پسرش را ببیند، زن 60 ساله وقتی کنار جسد هادی ایستاد سرش را روی بدن پسرش گذاشت و شروع به گریه کرد. هنوز ثانیه‌ای از شیون‌های مادرانه نگذشته بود که احساس کرد صدای ضربان قلب پسرش را می‌شنود. باورکردنی نبود. یک ساعتی می‌شد هادی مرده بود، تکان کوچکی کافی بود تا مادر نگران از جا بلند شده و سراسیمه به سوی پرستاران بدود و فریاد بزند: پسرم زنده است!!! هیچ‌کس حرف این مادر را باور نمی‌کرد و با بی‌اعتنایی به وی گفتند تکان‌های جسد بعد از مرگ عادی است اما زن گریه‌کنان گفت صدای قلب هادی را شنیده و خواست پرستار بالای سر جسد بیاید. هنوز پارچه سفید روی بدن هادی بود که پرستار گوشی را روی سینه جسد گذاشت. ثانیه‌ای خشکش زد، صدای نبض را در گوش می‌شنید و هراسان به سمت اتاق دکتر بخش دوید. هیجانی در بخش جراحی بیمارستان به وجود آمده بود. همه به تکاپو افتادند، اعضای تیم پزشکی که مرگ‌ هادی را تأیید کرده بودند خود را به بالای سر وی رساندند. کسی باور نداشت این مرد که بیش از یک ساعت و نیم مرده بود دوباره به زندگی برگردد! اما این یک واقعیت بود.


شگفتی مادر هادی
مادر هادی خیلی خوشحالی می‌کند، معجزه‌ای دیده است که شاید همیشه در داستان‌ها شنیده بود.
زمانی که هادی از دنیا رفت شما کجا بودید؟
من در اتاق بودم و مشغول خواندن کتاب. هادی هم کتاب می‌خواند که یک دفعه دیدم چشمانش به شکل عجیبی باز شده و به یک طرف افتاده است.
چه احساسی داشتید وقتی متوجه شدید پسرتان از دنیا رفته؟
هادی حالش بسیار خوب بود. او چند دقیقه پیش از اینکه بمیرد از من قرآن خواست و چند صفحه‌ای از آن را خواند و بعدش هم کتاب خواست، من کتاب امام حسن (ع) را به وی دادم، فکر کنم 10 دقیقه نگذشته بود که هادی را با آن وضع دیدم، وقتی پرستارها گفتند که پسرم مرده باور نمی‌کردم، چون هادی حالش نسبت به روزهای دیگر بسیار بهتر بود و مشکل خاصی نیز نداشت.
زمانی که هادی مرده بود شما چه کاری کردید؟
در زمان انجام عملیات احیا من از بیرون آن را می‌دیدم. ضربان قلب پسرم روی مانیتور همچنان خط صاف بود و تغییر نمی‌کرد و تلاش پزشکان و پرستاران نیز جواب نمی‌داد، پسرم را از خدا خواستم، وقتی تیم پزشکی بیرون آمد سرم را روی سینه هادی گذاشتم و از کسانی که آمده بودند پسرم را به سردخانه ببرند خواهش کردم که چند دقیقه‌ای اجازه بدهند تا عمو و برادرش برای دیدن هادی بیایند و از وی خداحافظی کنند.
و آن لحظه عجیب؟
وقتی سرم را برای آخرین بار روی سینه هادی گذاشتم تا خداحافظی کنم احساس کردم که ضربان قلب هادی را می‌شنوم، حواسم را جمع کردم و دیدم بدن هادی تکان می‌خورد. سریع موضوع را به پرستارها گفتم ولی آنها باور نمی‌کردند و می‌خواستند به من دلداری دهند. وقتی پرستار به اتاق آمد و نبض هادی را گرفت اولش تعجب کرد و دوان‌دوان رفت و بقیه را صدا زد و هنگامی که دکتر نیز هادی را معاینه کرد دستور داد تا سریع دستگاه‌ها را دوباره وصل کنند. شور عجیبی بخش عفونی را برداشته بود.
و هادی چشمانش را باز کرد؟
بله، چشمان پسرم را بوسیدم. از خوشحالی نمی‌دانستم گریه کنم یا بخندم، حالت عجیبی داشتم، برای ما معجزه‌ای اتفاق افتاد که برای کسی قابل باور نبود، وقتی برای هادی جریان را تعریف کردم باور نمی‌کرد. فکر کرد که با وی شوخی می‌کنیم.
چند مدت است که از هادی پرستاری می‌کنی؟
حدود 18 ماه است که از هادی و 15 ماه از پدرش.
پدرش هم بیمار است؟
متأسفانه 15 ماه پیش پدرش نیز با یک ماشین تصادف کرده و 25 روز در کما بود و حال خوبی ندارد، روزها از هادی پرستاری می‌کنم و شب‌ها از پدرش.
چه انتظاری از هادی دارید؟
هیچ‌انتظاری، سلامتی پسرم بهترین هدیه است.
شاید در دنیای پزشکی و پرستاری چنین اتفاقاتی را کمتر کسی تجربه کند، لیلی سبزی پرستاری است که صدای ضربان قلب یک جسد را شنیده است.
چند مدت است که پرستار هستید؟
حدود 8 سال
آیا تاکنون دیده بودید کسی پس از حدود دو ساعت زنده شود؟!
نه دیده‌‌ام و نه شنیده‌ام.
وقتی مادر هادی به شما گفت که پسرش زنده شده، آیا باور کردید؟
راستش نه، چون معمولاً خانواده‌هایی که اینچنین یکی از عزیزانشان را از دست می‌دهند باور ندارند و از دکتر و پرستارها می‌خواهند که دوباره دست به کار شوند، در این باره به خاطر اینکه مادر این بیمار را مطمئن کنم که پسرش حدود دو ساعت است که از دنیا رفته، نبضش را گرفتم ولی وقتی صدای ضربان را شنیدم خیلی شوکه شدم، به هیچ وجه باور نمی‌کردم کسی که دو ساعت است مرده، دوباره زنده شود. رفتم و فریاد زدم آقای دکتر بیایید.
پرستارهای دیگر هم تعجب کرده بودند.
شنیده‌ام که برگه احیای ناموفق امضا شده بود و قرار بود هادی را به سردخانه ببرند، درست است؟
بله، وقتی ساعت 9 صبح علائم حیاتی در هادی دیده شد برای اینکه هر طور شده وی را برگردانیم برای وی راه تنفسی باز کردیم و اکسیژن دادیم. ولی هیچ علائم حیاتی در وی دیده نشد سعی‌مان را کردیم و پس از 55 دقیقه نتوانستیم از هادی نبض بگیریم و با موافقت خانواده‌اش دستگاه‌ها را قطع کردیم. در مانیتور حتی ضربان قلب تکان نمی‌خورد و خط دستگاه صاف بود، مأموران خدمات آمدند تا جسد را به سردخانه انتقال دهند ولی مادرش خواهش کرد تا چند دقیقه‌ای صبر کنند تا عمویش بیاید و خداحافظی کند.
وقتی هادی به زندگی برگشت چه احساسی داشتی!
خیلی خوشحال شدم، البته همه بچه‌ها خوشحال شدند، از خوشحالی گریه‌مان گرفت.
بهترین خاطره شما از چند سالی که پرستار هستید چیست؟
خاطره‌‌های شیرین و تلخ در شغل ما وجود دارد ولی بهترین خاطره‌ام بازگشت هادی به زندگی دوباره‌اش است.
یکی دیگر از عجایب بیمار مرده اینکه حتی در بهترین شرایط وی باید پس از برگشتن نبض و ضربان قلبش مدتی در کما به سر می‌برد اما هادی خیلی زود به حالت عادی برگشت و همه را شگفت‌زده کرد

یکشنبه 6 بهمن 1392 - 12:21:10 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


سه روز بیشتر وقت نمانده‌! پنج سین سفره نوروز هنوز اسیرند و شما می‌توانید کمک کنید


گفتگو با خدا


وجدان صادق


تفاوت نگاه


ﻧﮕﺎﺵ ﮐʋﺩﻡ ?ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺩAﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ


نجات بچه آهو از مرگ حتمي


تجربه ی آقای هادی خادم آرانی


تجربه های نزدیک به مرگ چیست ؟


مراحل تکامل یک مرغ عشق


دوست‌های اینترنتی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

78441 بازدید

27 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

77 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements