×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

hamdast

همدست

× هر مطلب برام جالب بود میارم
×

آدرس وبلاگ من

hamdast.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sa5488

مرا بغل کن

روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:...

مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.

سه شنبه 22 مرداد 1392 - 11:24:15 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


سه روز بیشتر وقت نمانده‌! پنج سین سفره نوروز هنوز اسیرند و شما می‌توانید کمک کنید


گفتگو با خدا


وجدان صادق


تفاوت نگاه


ﻧﮕﺎﺵ ﮐʋﺩﻡ ?ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺩAﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ


نجات بچه آهو از مرگ حتمي


تجربه ی آقای هادی خادم آرانی


تجربه های نزدیک به مرگ چیست ؟


مراحل تکامل یک مرغ عشق


دوست‌های اینترنتی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

78488 بازدید

74 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

124 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements