در چند دهه ی اخیر، همگام با افزایش انواع تصادفات و رخدادهای مرگبار، پیشرفت های جامعه ی پزشکی در راستای نجات جان آسیب دیدگان نیز رشد قابل توجهی داشته است. در این شرایط، کم نیستند افرادی که که با وجود رویایی با مرگ بالینی و قطع علائم حیاتی، از طریق فرایند احیا (شوک قلبی، تنفس مصنوعی وغیره) دوباره به حیات دنیوی خویش بازگشته و بعضا از مشهودات و تجربیات شگفت انگیز خود در این مدت کوتاه صحبت می کنند. اولين بار در سال 1975، ريموند مودي در کتاب خود به نام زندگي بعد از زندگي اصطلاح تجربهي نزديک مرگ را برای این پدیده به کار برد. اين کتاب برمبناي مصاحبههايي است که وي با افرادي انجام داده بود که بعد از مرگ دوباره به زندگي بازگشته بودند. او مشاهده کرد اين افراد تجربیات تقریبا مشابهي دارند که از احساسات مختلفي نظیر جدا شدن از بدن حس شناور شدن، وحشت و یا آرامش مطلق، ، تجربهي از هم پاشيدگي کامل و رؤيت نور تشکیل می شود(مودی، 1377). ملوین مورس طی یک دهه تحقیق و بررسی در زمینه ی این تجربیات، 9 نشانه یا ویژگی مشخص را برای آن ها در نظر گرفت. وی معتقد است اگر فردی تمام این نه قسمت را تجربه کرده باشد به تجربه ی کامل و جامعی رسیده است. احساس مرده بودن، احساس آرامش و بی دردی، احساس خروج از بدن، تجربه ی تونل منتهی به نور، رویت کالبدهای نورانی، ملاقات با وجود مقدس، بازبینی مجدد سال های زندگی، عدم رغبت به بازگشت به زندگی و تحولات شخصیتی از جمله ی این نشانه های ویژه می باشند (مورس، 1375). بعضي افراد و فرهنگها تجربهي نزديک مرگ را يک نگاه آني روحاني و ماوراءالطبيعه به زندگي پس از مرگ ميدانند.
بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد
شاید گاهی پیش بیاید كه پای صحبت فردی بنشینید كه از مرگ میگوید اما آن را متفاوت روایت میكند. او از آنچه تجربه كرده میگوید، از اینكه مرده و بعد زنده شده، نور دیده، فرشته دیده و.... تجربه این افراد را تجربه نزدیك به مرگ عنوان میدهند. چیزی كه علوم مختلف به آن پرداختهاند و همچنان مطالعات درباره آن ادامه دارد. در این میان تجربه نزدیك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسیار شنیدنی است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شدهاند. این افراد اغلب خوش بیان و در آنچه انجام میدهند بسیار با استعداد هستند. با این همه، چرا چنین اشخاصی باید به همه بگویند كه یك بار مرده و دوباره به زندگی برگشتهاند؟! اگر به خاطر پول باشد كه خب آنها به اندازه كافی پول دارند. اگر هم برای شهرت باشد كه آنها واقعا مشهورند. با بیان این موضوع و طرح این دریافت كه آنها مرده و بعد زنده شدهاند، شهرتشان را به خطر میاندازند. تنها دلیل منطقی طرح چنین موضوعی از سوی این افراد آن است كه این اتفاق واقعا برای آنها افتاده است و آنها میخواهند آن را به اشتراك بگذارند. در تعالیم دینی نیز وجود چنین تجربهای شبیه مرگ رد نشده و به احتمال وقوع آنها برای برخی افراد اشاره شده است.
مننژیت من را به مرگ نزدیك كرد
دونالد ساترلند
بازیگر كانادایی فیلم ?مش? نیز تجربه نزدیك به مرگ داشت. دونالد ساترلند زمانی این تجربه را داشت كه در سال 1979 بهدلیل ابتلا به مننژیت در آستانه مرگ قرار گرفت.
دونالد میگوید:? ناگهان درد، تب و پریشانی حادی بر من غلبه كرد. من بالای بدنم شناور بودم و با حباب آبی روشن احاطه شده بودم كه ناگهان دور از تختم شروع به سر خوردن در تونلی طولانی كردم ولی بلافاصله خودم را در بدنم مشاهده كردم. پزشكان بعدها به من گفتند من برای مدتی كوتاه مرده بودم.?
آمپول اشتباه من را شناور كرد
جین سیمور
جین سیمور، یكی از بازیگران سبك كلاسیك است كه همه ما او را با نقشی كه در سریال ?پزشك دهكده? ایفا كرد، بهخوبی میشناسیم. زمانی كه این بازیگر انگلیسی 36 سال داشت، به آنفلوآنزای شدید مبتلا شد، به همین دلیل پزشك برای او آمپول پنیسیلین تجویز كرد و تزریق همین آمپول بود كه او را به مرگ نزدیك كرد. جین میگوید: ?من كاملا از بدنم خارج شده بودم چون میتوانستم بدنم را روی تخت ببینم. اطرافیان را میدیدم كه دور من جمع شده بودند و به یاد میآورم كه همگی تلاش میكردند من را زنده نگهدارند. من بالای سر آنها و در گوشهای از اتاق نگاهشان میكردم و میدیدم كه آنها مدام در حال تزریق داروهایی برای بازگرداندنم هستند. در یك لحظه تمام زندگیام پیش چشمانم آمد. در آن حال به تنها چیزی كه فكر میكردم این بود كه دلم میخواهد زنده بمانم چون نمیخواهم فرد دیگری از بچههایم مراقبت كند. من در این خیال شناور بودم كه ?نه نمیخواهم بمیرم. من آمادگی ترك فرزندانم را ندارم? و این زمانی بود كه به خداوند گفتم: ?خداوندا! كمك كن من زنده بمانم.? حدود 30 ثانیه مرده بودم. هر چند باور داشتم مردهام اما میتوانم به خاطر بیاورم كه پزشكان تلاش زیادی برای بازگرداندنم میكردند. در همین لحظه متوجه شدم من نخواهم مرد و بلافاصله خودم را در بدنم دیدم.?
جراحی من را به نقطهای روشن هدایت كرد
الیزابت تیلور
بازیگر بریتانیایی و برنده 2جایزه اسكار از تجربهای میگوید كه حین جراحی با آن روبهرو شده است. الیزابت تیلور در مصاحبهای كه توسط لری كینگ در شبكه سیانان پخش شد، درباره عبور از یك تونل به سمت نقطهای روشن صحبت كرد. این بازیگر افسانهای سینما توضیح داد كه چطور روی تخت جراحی حدود 5 دقیقه مرده بود. او میگوید: ?درحالیكه از لحاظ كلینیكی مرده بودم با روح مایكل تاد، همسر سابقم كه علاقه زیادی به او داشتم، مواجه شدم. من میخواستم كنار تاد بمانم اما تاد من را ترغیب كرد تا به زندگی برگردم.? بهدنبال احیای تیلور، تیم 11نفره پزشكی از جمله پزشكان، پرستاران و... اظهارات او را از این واقعه و مرگ چند دقیقهای او تایید كردند.
تیلور میگوید: ?من كاملا احساس كردم كه مردهام و در همین حال حبابی را دیدم. صحبت كردن از آن بسیار سخت است و شاید بهنظر واقعی نیاید اما این اتفاق در اواخر دهه 50 میلادی افتاد درحالیكه من، مایك را 2سال قبل از آن در سانحه هوایی از دست داده بودم. حدود 5 دقیقه از دنیا رفتم. وقتی این موضوع را برای برخی از دوستانم تعریف كردم بهنظرم رسید باور آن برایشان سخت است. بنابراین با خودم فكر كردم شاید بهتر باشد در این مورد سكوت كنم. مدتی طولانی در اینباره هیچ صحبتی نكردم اما حالا آن را با افرادی كه چنین تجربهای داشتهاند به اشتراك میگذارم چون من دیگر از مرگ نمیترسم. بهنظر من این قدرت و عشق مایك بود كه مرا به زندگی برگرداند.?
حمله قلبی، من را از بدنم خارج كرد
پیتر سلرز
نابغه كمدی سینما كه نقشهای درخشانی در فیلمهای متعدد از جمله دكتر استرنجلاو (1964) و پلنگ صورتی (1964) داشت، پیتر سلرز است. شهرت او به خاطر بازیهایی است كه كاملا در نقش آنها غرق میشد. او آنقدر به كارش علاقه داشت كه در فاصله بین فیلمها دچار افسردگی میشد. این هنرپیشه تجربه نزدیك به مرگش را برای شرلی مكلین، نویسنده كتابش توصیف كرده و او آن را در كتاب درج كرده است. در سال 1964 در نخستین دفعه از 8 حمله قلبی پیتر، زمانی كه او قلبش ایستاد و درحالیكه از لحاظ بالینی مرده به حساب میآمد، از بدن خود خارج شده و حبابی زیبا را مشاهده كرد. او بیان میكند: ?خودم را در حال خروج از بدنم احساس كردم بهطوری كه در فرم فیزیكیام شناور بودم و در كل احساس میكردم حالم خوب است اما ظاهرا بدنم اینطور نبود.? در همین حین پزشك متوجه شد سلرز مرده است و شروع به ماساژ قلبی كرد. سلرز میگوید: ?من به اطرافم نگاه كردم و حباب سفید زیبایی را در بالای سرم دیدم. دلم میخواست به سمت این حباب بروم، انگار میدانستم عشق واقعی در سمت دیگر این نور است. به یاد دارم با خودم فكر كردم این خود خداست.? بدن سلرز سعی در رفتن به آن سمت داشت اما سقوط كرد. پیتر میگوید: ?دست من به سمت آن نقطه رفت و سعی كردم آن را لمس كنم.? اما در همین حال بلافاصله قلب سلرز شروع به زدن كرد و در آن لحظه صدایی به او گفت: ?حالا وقتش نیست برگرد و تمامش كن. حالا وقتش نیست.? كمكم سلرز احساس كرد به بدنش نزدیك شده و بعد از مدت كوتاهی بیدار شد.
نویسنده كتاب او میگوید: ?سلر ابراز داشت كه دیگر هیچوقت از مرگ نمیترسد و خانواده و دوستان او را نسبت به قبل معنویتر میپنداشتند. این تجربه، دید او را نسبت به وقایع عمیقتر كرده و موجب تغییرات پایدار در عادتهای ذهنی و زندگی در او شده بود.?
غرقشدگی در اقیانوس، مرا با خود برد
جیمز كرامول
رئیس زندان فیلم ?جاده سبز? در سن كم و در 5 سالگی در اثر سقوط در اقیانوس، مرگ را تجربه كرده است. از آن به بعد جیمز تمام زندگیاش را مرموز توصیف میكند. بعد از این تجربه جیمز مرتب تصاویری را كه در آن حالت دیده بود در رویاهایش بازسازی میكند.
تصادف، كما و دیگر هیچ
اریك رابرتز
بازیگر آمریكایی و برادر جولیا رابرتز، بازیگر مشهوری است كه در بیش از 70 فیلم بازی كرده است. اریك به سراسر جهان سفر كرده است اما یكی از دراماتیكترین لحظات اریك در كانتیكات اتفاق افتاد. او در حال رانندگی بود كه سگش حواسش را پرت كرد و تصادف كرد. او در حال كما به بیمارستان برده شد و نزدیك بود بمیرد. او اظهار داشت: ?من از بدنم خارج شده و توسط حبابی احاطه شده بودم كه میتوانم بگویم خاصترین تجربه من در زندگی بود.?
سه روز بیشتر وقت نمانده! پنج سین سفره نوروز هنوز اسیرند و شما میتوانید کمک کنید
78515 بازدید
101 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
151 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian