×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

hamdast

همدست

× هر مطلب برام جالب بود میارم
×

آدرس وبلاگ من

hamdast.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sa5488

ماجرای تاسف برانگیز نجات غریق

نه از دریای توفانی ترسید و نه از شمار زیاد افرادی که نیازمند کمک بودند تا سرانجام چهار نفر نجات پیدا کرده و ناجی به ابدیت پیوند بخورد. اینجاست که باید گفت، خوش به حال غریق‌ها چراکه ناجی داشتند؛ بر خلاف ناجی جوان که نه امکانات داشت و نه منجی!

به گزارش ?تابناک?، میانه‌های هفته گذشته در ساحل قوی انزلی، اتفاقی افتاد که بی‌گمان تا ابد در یاد مردمان آن دیار ‌خواهد ماند؛ روزبه فقیه‌کیا، ناجی ۲۴ ساله‌ای که به رغم متلاطم بودن دریا در محل خدمت، طرح سالم‌سازی دریا، مشغول به کار بود، با سر و صدای مردم متوجه شد که سه نفر در میان امواج دریا در حال دست و پا زدن هستند و هر آن ممکن است ترک نفس کنند. 

چند متری آن سو‌تر از محدوده مجاز شنا، روزبه و آرمین بابلی، همکارش تن به آب می‌زنند و موج‌ها را یکی یکی قوس می‌کنند تا به غریق‌ها برسند. این را آرمین، همکار روزبه به خبرنگار ?تابناک? می‌گوید و ادامه می‌دهد: روزبه پیش از این حادثه هم دختر بچه‌ای را از آب گرفته بود و البته این مورد بسیار رایج و معمولی در کار ماست؛ هر روز چندین و چند بار به آب می‌زنیم تا افرادی که در خطر هستند، نجات دهیم اما آن سه نفر در شرایط به مراتب خطرناک‌تری بودند و زیر پایشان چاله‌ای قرار گرفته بود که کار نجات را بسیار سخت‌تر می‌کرد. 

او می‌افزاید: روزبه چند ثانیه قبل از من به کمک شتافته بود و بویه (نوعی گوی شناور) شنا کنان با خود به سمت غریق‌ها می‌برد و منم پشت سر او شنا می‌کردم. وقتی به آن سه نفر نزدیک شدیم، روزبه بویه را به سمت ایشان پرتاب کرد و من به کمک یکی از آن‌ها رفتم تا بتواند بویه را بگیرد و روزبه هم تلاش داشت تا بویه را به سمت ساحل هل بدهد، اما کشش دریا در منطقه چاله زیاد بود و مانع از پیشرفت ما می‌شد تا اینکه روزبه به سراغ طناب متصل به بویه رفت و بویه را شنا‌کنان به سمت ساحل کشید و من هم از پشت سر کمک می‌کردم؛ هر دو دست‌هایمان درگیر بود و تنها بار شنا را با پا زدن می‌کشیدیم. 

آرمین می‌گوید: این کار را بار‌ها انجام داده بودیم اما آن روز شرایط سخت بود و شاید ده دقیقه تا یک ربع طول کشید تا بتوانیم غریق‌ها را به ساحل نزدیک کنیم؛ وقتی عمق آب کمتر شد و پا‌هایمان به زمین رسید، غریق‌ها نجات یافته بودند و من و روزبه این نجات خوب را به هم تبریک گفتیم که ناگهان متوجه شدم دستم را گرفت و بریده بریده گفت: ?نفسم بالا نمی‌آید!? و بعد چشم‌هایش گرد شد و بدنش لخت شد؛ تا او را گرفتم متوجه شدم که سرش به سمت عقب افتاد و بدنش مثل وزنه سنگین شد.

نجات با سوت، طناب و شجاعت؛ بی هیچ حمایت و منجی!از اینجای ماجرا به بعد اتفاق شومی است که موجب شد، صدای سوت و کف مسافرانی که از نجاتِ سه غریق خوشحال بودند، قطع شده و یکی دو نفر به کمک ایشان بشتابند ولی هر چه همکار روزبه تلاش کرد، نه تنفس قلبی مفید فایده افتاد و نه ماساژ قلبی، توانست نشانه‌های حیات را به تک پسر خانواده فقیه کیا برگرداند تا همه این‌ها در کنار دیرکرد چهل، چهل و چند دقیقه‌ای اورژانس در رسیدن به محل، موجب شود که ناجی غریق جوان بدرود حیات بگوید. 

آرمین در پاسخ به پرسشی درباره چرایی بهره‌مند نبودن از امکانات اولیه پزشکی می‌گوید: تنها ابزاری که به ما ناجیان غریق داده می‌شود، جز یک سوت، یک بویه و چند متر طناب چیز دیگری نیست و نه امکانات اولیه‌ای مانند کپسول اکسیژن، آمپول آدرنالین و هیچ چیز دیگری که توقع داشته باشید در اختیارمان نگذاشته‌اند و تنها در این موارد می‌توانیم سی پی آر بکنیم که من انجام دادم اما فایده‌ای نداشت. 

بدین ترتیب فشار شدید وارده به ناجی جوان، او را از پای انداخته تا به گزارش پزشکی قانونی وی دچار ایست قلبی شده و از فرط بی‌امکاناتی، راهی دیار باقی شود؛ آن هم در شرایطی که ظاهرا مأموران هلال احمر در مجاورت طرح سالم سازی دریا بوده‌انأ، ولی هیچ کاری از ایشان در رابطه با حادثه منجر به فوت ناجی جوان دیده نمی‌شود. 

اما ماجرا هنگامی دردناک‌تر می‌شود که بدانیم به رغم جان باختن روزبه، گویا همکار وی با این شماتت از طرف مسئولان مواجه شده که چرا چند متر آن سو‌تر از محدوده تعیین شده برای نجاتِ غریق اقدام کرده‌اید؟ شماتتی که معنای تلویحی آن این است که اگر دیدی کسی در حال غرق شدن است، هرچند ناجی غریق باشی و دانش نجات آموخته باشی، نباید کاری کنی، زیرا مسئولیتی در این باره نداری؛ ولو جان چند انسان خطاکار (خطای غریق‌ها شنا در دریا، در قسمت سالم سازی نشده بود) در میان باشد!

حالا این نکات دردناک را بگذارید کنار؛ بی بهره بودن ناجیان غریق از امکاناتی شبیه قایق، جت اسکی، امکانات اولیه امدادی و چه بسا آموزش‌های تکمیلی برای نجات مصدومان در شرایط بحرانی تا در نهایت امر ملغمه‌ای به وجود آید که هر چند در قالب جان باختن شمار زیادی از هم‌وطنانمان در سواحل دریا، بارها و بارها زنگ خطر را به صدا درآورده، اما هنوز از رنگ و بوی سنتی خود فراتر نرفته و جز سوت و بویه به خود ندیده است.

بدین ترتیب در مجاورت ناجیان غریق، چند تن تا آستانه غرق شدن می‌روند، ولی با شجاعت ناجیان از مرگ می‌رهند تا زمانی که ناجی به کمک نیاز داشت، حلقه نجات بگسلد و منجی یافت نشود؛ انگار کل ماجرا برای متولیان امر یک بازی بیشتر نیست؛ بازی ترسناکی که به گواه ناجیان بسیار به خوشی ختم می‌شود، ولی اگر روی دومش روی کند، بازی با جان معنا خواهد داشت و بس

چهارشنبه 26 تیر 1392 - 10:08:46 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

چهارشنبه 26 تیر 1392   11:14:15 PM

روحش شاد و یادش همیشه در دلها

آخرین مطالب


سه روز بیشتر وقت نمانده‌! پنج سین سفره نوروز هنوز اسیرند و شما می‌توانید کمک کنید


گفتگو با خدا


وجدان صادق


تفاوت نگاه


ﻧﮕﺎﺵ ﮐʋﺩﻡ ?ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺩAﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ


نجات بچه آهو از مرگ حتمي


تجربه ی آقای هادی خادم آرانی


تجربه های نزدیک به مرگ چیست ؟


مراحل تکامل یک مرغ عشق


دوست‌های اینترنتی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

78491 بازدید

77 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

127 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements